سریال

داستان درباره ی یک دانش آموز دبیرستانی معمولی به نام یان زی می باشد که مخفیانه عاشق بغل دستی اش، جی شائوهو است، خوشگل ترین پسر مدرسه و تاپ کلاس. ولی یان زی نه خوشگله و نه نمراتش خوبه. بهترین دوست و خواهر ناتنی اش، گو شی یه، اما برعکس او، خوشگل و درس خونه. واسه همین یان زی حس میکنه همیشه زیرسایه ی شی یه میمونه. وقتی یان زی میفهمه که عشقش ممکنه نظرش به شی یه جلب بشه، احساس تنفرش نسبت به شی یه بیشتر و بیشتر میشه. از طرفی، دانش آموز انتقالی، خوشین لیانگ همیشه یان زی رو درک میکنه و همیشه به طرز معجزه آوری وقتی یان زی حالش بده، ظاهر میشه و حالشو خوب میکنه. حالا شی یه هم مخفیانه عاشقِ شین لیانگه و خوشش نمیاد که این دو نفر به هم نزدیک تر میشن. درواقع شی یه همیشه نسبت به یان زی حسودی میکنه چون اون به راحتی با همه گپ و گفت داره برخلاف خودش که همه فکر میکنن مغروره. خلاصه اینکه این دو نفر مخفیانه میخوان مثل همدیگه بشن

یک درام شفابخش در مورد احیای زندگی افرادی که در یک لحظه ناامیدی دوباره ایستاده اند. یک زن مجرد که با سرطان مبارزه می کند و یک پدر تنها بدون پول با هم ملاقات می کنند و یک عاشقانه شفابخش را برای هر دو طرف برای التیام زخم های یکدیگر ترسیم می کنند.

یک مدیرعامل با هراس از جمعیت به طور تصادفی با یک وارث فقیر وارد یک ازدواج قراردادی می شود. با شخصیت های مخالف ، این دو قنداق سر به سر می گذارند اما در نهایت به محرمانه یکدیگر تبدیل می شوند. این دو روح ناقص یکدیگر را شفا می دهند و عاشق یکدیگر می شوند.

بازیگر دمدمی مزاجی تئاتر ، روان نیان چو ، با لی تنگ ، مردی سرد و مغرور که دارای EQ و ضریب هوشی بالایی است ، ملاقات می کند. لی تنگ ، روان نیان چو را از یک موقعیت خطرناک نجات می دهد. این دو احساساتی نسبت به یکدیگر دارند ، اما به دلیل مسیرهای مختلف زندگی از یکدیگر جدا می شوند. پنج سال بعد ، این دو دوباره به هم پیوستند و احساساتشان نسبت به یکدیگر دوباره زنده شد. با این وجود هر دو با هم کار می کنند تا نقشه های آنتاگونیست را باز کنند با خطر جدیدی روبرو هستند.

سو ژیائو شینگ گاهی خودشو “گوشتی در ساندویچ” پیدا میکنه، کسی که با رابطه بین خانواده و شریکش کشاکش میکنه، و همچنین بار سنگین مصائب و سختیای سرکار ایستادگی میکنه. یه روز دوتا آقا پسر پا به زندگیش میذارن که شروع به کمک به این گل دختر میکنن…

نامعلوم

لیو ایی از بچگی یتیم بود و به پایتخت سفر کرد و بعدا توجه ژائو هنگ رو به خودش جلب کرد، لیو ایی گرچه صیغه بود اما نسبت به امور دولت آگاهی داشت و اکثر مواقع با ژائو هنگ در مورد سیاست بحث میکرد و به مرور زمان جایگاهش به ملکه تغییر پیدا کرد داستانی بر اساس واقعیت

موجودی که از سنگ متولد شده عاشق زنی افسانه ای می شود و عاشقانه آنها دو هزار سال طول می کشد. جین زینگجیان ، که زمانی سنگ بود ، به وجود خارق العاده ای تبدیل شده است که او را به یک معبود و یک دیو شباهت می دهد. او یک گالری را اداره می کند که شیاطین را از همه اقشار جذب کرده است و شاهد کارهایی است که آنها برای عشق انجام می دهند. هنگامی که صحبت از زندگی عاشقانه خودش می شود ، او رابطه ای پیچیده با یه مینگ دارد ، زنی غرق در راز و رمز از مروارید شب. این داستانی است در مورد دنیای انسان ها و شیاطین که گاه خنده دار است ، گاه هیجان انگیز ، گاه پرشور و گاه شیرین.